از بودن و نوشتن

شاید زندگی؛

تو روی نیمکتی نشسته‌ای و تا به خودت بیایی می‌بینی زندگی به سرعت مثل قطاری از کنارت گذشته است. همه چیز می‌گذرد و از لحظه‌ها فقط خاطره‌ای در پس‌زمینه‌ی ذهنمان به جا می‌ماند. ما یاد می‌گیریم، راه می‌رویم، تجربه می‌کنیم، درس می‌خوانیم، بازی می‌کنیم، بزرگ می‌شویم، به دانشگاه می‌رویم، می‌خندیم، عاشق می‌شویم، جوانی می‌کنیم، تار مویمان سپید می‌شود، غم سراغمان می‌آید، دنیا روی سرمان خراب می‌شود، بداقبالی در خانه‌مان را می‌زند... همه‌ی این‌ها، همه‌ی این چیزها کنار هم دقیقاً معنای زندگی است و در نبود هر کدام انگار چیزی در زندگی‌مان کم است. و من این را خیلی دیر فهمیدم، خیلی دیر فهمیدم که اگر غم نباشد شادی معنای خودش را از دست می‌دهد.

هر چه که هست ولی حالا احساس بهتری دارم. حالا خیلی چیزها می‌دانم که قبل این حتی درکی از آن‌ها نداشته‌ام. لبخند می‌زنم و به زندگی ادامه می‌دهم. چرا که نشستن من روی نیمکت هم اسمش زندگی‌ست، همانگونه که حرکت آن قطار ترجمه‌ی دیگری از زندگی‌ست. 

پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳ , ۱۲:۳۱ ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد

این روز های من جوریه که عکس شما فکر می کنم.

نبود غم و بد اقبالی و حس های بد اصلا هم حس نمی شه و بهتر هم هست که کاش چنین حس هایی نبودن. زندگی قشنگ تر می شد.

ولی من فک می‌کنم آدم اگه یه هفته تو بهترین جای جهان زندگی کنه، بهترین ماشین زیر پاش باشه، آخرین مدل فلان گوشی تو دستش باشه و... روز هشتم همه چیز تکراری می‌شه براش. چون سوار بهترین ماشین‌ جهان شدن زمانی قشنگه که تو یه روز پرایدسوار باشی و درد پراید سوار بودن رو چشیده باشی. پس به نظرم آدم اگه غم رو تجربه نکرده باشه، شادی رو هم نخواهد دید و حس نخواهد کرد.

چه خبر ؟

سلامتی :دی.

چه عجب بالاخره!

پستت این حس رو میده که انگار رو نیمکت پارک نشستی و زندگی مردم رو نگاه می‌کنی! 

آره دقیقاً. من تماشای دیگران و رفتاراشون رو خیلی دوست دارم. اینکه بدونم دارن چی کار می‌کنن و چه جوری با چیزای مختلفی که سر راهشون قرار می‌گیره برخورد می‌کنن برام جالب و دنبال‌کردنیه. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.
«قبل تو دنیای من چون برکه‌ای خشکیده بود
با تو اما برکه‌ی خشکیده‌ام دریا شده»
.
Designed By Erfan Powered by Bayan