از بودن و نوشتن

افکار شوم | مرگ تدریجی بلاگستان

چقدر بیان خلوت است، چقدر همه جا سوت‌و‌کور است، انگار ما آخرین بازماندگان یک جنگ طولانی هستیم. دیگر ستاره‌ای روشن نمی‌شود، دیگر کسی روزانه نمی‌نویسد، از حال خودش نمی‌گوید و حال ما را هم نمی‌پرسد، دیگر کسی قصه نمی‌گوید، خیال نمی‌بافد، شعر نمی‌خواند، از تاریخ و جغرافیا نمی‌گوید. چهار گوشه‌ی خانه‌ی بیان تار عنکبوت بسته است. حجم زیادی از سکوت سرزمین بلاگستان را فرا گرفته‌ و انگار که سرزمین ما را طلسم کرده باشند. فکر می‌کردم همه در خانه‌های‌شان نشسته‌اند و بیرون نمی‌آیند، اما در واقع همه خانه‌های‌شان را ترک کرده و رفته‌اند. ما آخرین بازماندگان بیانیم. به راستی بعد از ما از بیان چه می‌ماند؟

غم این دل مگر یکی و دو تاست؟
Designed By Erfan Powered by Bayan